تن مارال عجب مالی بود
انگ تمرین نمدمالی بود
تن خیس از عرقش انگاری
شبنمی روی گل قالی بود
از می ناب جوانی سرمست
مثل یک جام کریستالی بود
عرق ارمنی و ماست خیار
حس مستی سبک و عالی بود
سینی نقره و قلیان دوسیب
در هوا خلسۀ سیالی بود
شب مهتابی زیبایی بود
حس بی حالی باحالی بود
بازی وسوسه در جریان بود
چه جدالی و چه فینالی بود
فال حافظ زدم و این بدجنس
چه پدرسوخته رمالی بود
نیت خیر مگردان آمد
طبق معمول عجب فالی بود
من و مارال، دو تا لخت و پتی
جای یک مرد فقط خالی بود
beytolqazal...برچسب : نویسنده : mbeytolqazala بازدید : 66