25 قطعه

ساخت وبلاگ

25 قطعه

گاه هنگام شبیخون از عقب

بادی از شیپور جنگی می جهد

غم مخور، زیرا حکیمان گفته اند

گوز دلبر بوی عنبر می دهد

□ □ □

کسی که خانۀ خود را بسوزد

فقط یک بار خود را گرم کرده

کسی که تا به جر دادن سپوزد

فقط یک بار کون نرم کرده

□ □ □

بوی ...یری در دماغ او خوش است

گر به عشق بیوه زن دل می نهد

تا دم مرگش کس یک بیوه زن

بوی ...یر شوی اول را دهد

□ □ □

شادمان سرگرم دست افشانی است

مست و سرخوش پای بازی می کند

هر کسی یک کون بی مو و سفید

زیر دستش نی نوازی می کند

□ □ □

هیچ موقع وقت خود را بی جهت

صرف صحبت با مشنگ خر نکن

گر خری در روی تو عرعر کند

خر نشو، در روی او عرعر نکن

□ □ □

آن چنان با جان و دل انجام ده

آنچه را داری هم اکنون می کنی

که تو گویی دختر دردانه ای

زیر تو خوابیده و کون می کنی

□ □ □

با دم شیر او که بازی می کند

مزۀ رنجاندنش را می چشد

هر کسی ...یر مرا بیدار کرد

زحمت خواباندنش را می کشد

□ □ □

دلدار من چو ...یر مرا زیر شرت دید

گفت از چه وقت نام دم موش ...یر بود؟

گفتم فریب ظاهر هر چیز را نخور

اسکندر کبیر به قامت حقیر بود

□ □ □

هر زمانی خشمگینی از کسی

بی شتابی بشمر از یک تا به صد

بعد هم خیلی متین و باوقار

فک او را خرد کن با یک لگد

□ □ □

کی برای یک آدم لاشی

دین و ایمان مفید خواهد شد

سفله وقتی به کربلا برود

کربلایی یزید خواهد شد

□ □ □

مرد وقتی هیچ چیزی را نکاشت

وقت خرمن کنگر خر بدرود

هر جوان کون گشادی آخرش

پیرمرد تنگدستی می شود

□ □ □

دو گروه اند که در میهن ما

راستش را به شما می گویند:

مردم تندمزاج عصبی

و کسانی که به کل هالویند

□ □ □

بچه است و کنجکاوی های او

در حق بنده گمان بد مبر

دست در شرتت از آن رو می کنم

تا ببینم دختری یا که پسر

□ □ □

هرکه گوید شیخ مادرقحبه است

نسبتی داده که زشت و نارواست

حضرت آخوند مادرقحبه نیست

مادر مجموع مادرقحبه هاست

□ □ □

اگر خواسته ای خوش باشی

یک ساعت اگر خواسته ای خوش باشی

برخیز و برو به مجلس مهمانی

یک روز اگر خواسته ای خوش باشی

برخیز و یکی بره بکن قربانی

یک هفته اگر خواسته ای خوش باشی

برخیز و برو یک سفر اعیانی

یک ماه اگر خواسته ای خوش باشی

برخیز و بگیر یک زن مامانی

یک عمر اگر خواسته ای خوش باشی

برخیز و بپوش جامۀ روحانی

□ □ □

خدا ...یر خر آفریده، ولی

نه تنها برای کس ماچه خر

که از بهر کون همان کس خلی

که رفته ست دنبال علم و هنر

□ □ □

کار را یک مرد اگر دیدی نکرد

شک نکن یک مرد دیگر می کند

چون همین طوری است که هر دختری

عفتش را یاس پرپر می کند

□ □ □

بدترین دشمنت در این دنیا

داخل سینۀ خودت باشد

علت رنجش تو از دگران

دل پرکینۀ خودت باشد

بهترین جا برای هر نقدی

پیش آیینۀ خودت باشد

□ □ □

تا خانه داری دختر نکرده

گوید کجای این کار سخت است

وقتی که یک بار او امتحان کرد

دیگر نگوید مامان شلخته ست

□ □ □

آیینۀ خدای نما

خواهر مؤمن محجبه ام

اجنبی های مرده را نپرست

حاجت از پنج مرده می خواهی

این چنین زشت و خوارمایه و پست؟

به خران واگذار ادیان را

ای خوش آن کس که از خریت رست

سجده کن جانب الهۀ عشق

بی قرار و برهنه و سرمست

با تنی تفته و عرق کرده

باید احرام عشقبازی بست

مست و منگ از شراب هورمون ها

گیج و لرزان جلو بیاور دست

هیچ چیزی به ناز چیز پسر

به دل هیچ دختری ننشست

پنج تن را رها بکن در گور

سه تن آل شرت را عشق است

□ □ □

چرا ایرانیان خیلی خرند؟

حضرت عباسی این ایرانیان

نوبر اندر نوبر اندر نوبرند

در تمام عمر رام و سر به زیر

خلق کالأنعام پای منبرند

خمس مال خویش را با دست خویش

سوی بیت شیخ دزدی می برند

در نُه دی توی سرما، زیر برف

هم گلو، هم کون خود را می درند

آزمند پول نفت و گاز خود

چشم بر دست چلاق رهبرند

نامۀ زشت گدایی توی دست

در پی ماشین رهبر پرپرند

هر چرایی صاحب زیرایی است

جز چرا ایرانیان خیلی خرند

□ □ □

خرشانسی خاتون

ای خوشا خاتونِ توی مثنوی

ماجرای عشقی­اش رشک آور است

گرچه اِند شانس ...یری گفته اند

گیر کردن زیر ...یر یک خر است

لیکن او از دید من خرشانس بود

شانس ما از شانس او ...یری تر است

توی این ایران جرواجر شده

شانس ...یرا...یر چیزی دیگر است

طعم ...یر خر اگرچه ...یری است

بهتر از طعم عصای رهبر است

□ □ □

از گوز ذوالجناح دوصد خصم کشته شد

ای کاش ریده بود به صحرای کربلا

یغمای جندقی

پشکل ذوالجناح

پشکل ذوالجناح پیدا شد

یالثارات ازش خبر داده

اولش شایعه شده الکی است

کار کار سیا و موساده

آزمایش گرفتن و دیدن

عطر و طعمش بدون ایراده

تازه و آبداره، انگاری

تازه از کون اسب افتاده

حضرت ذوالجلال و الاکرام

هدیه ای سوی ما فرستاده

تا که بیمارها شفا یابند

با روش های خارق العاده

باید اول به یاد اسب حسین

بنشینی به روی سجاده

بعد یک سجدۀ غلیظ کنی

و بگوزی صمیمی و ساده

چند تا فحش آبدار بدی

به زن خولی زنازاده

بکشی پشکلو به ماتحتت

محکم و سفت مثل سمباده

هر کس این کارو صد دفه بکنه

از بواسیر حاد آزاده

آی، ای زائر بواسیری

کاروان حاضر است و آماده

□ □ □

پنج سوراخ عشق

از تو ای شیخ، پرسشی دارم

پاسخی صادقانه هم می خوام

در کدامین گزینه آمده است

آنچه من مثل نره خر می گام؟

یک: کس مادرت دو: کون زنت

سه: دهانت چهار: هیچ کدام

پاسخ تو گزینۀ چاره؟

باز گه خورده ای به جای طعام

مادر شیخ شهر، یاالله

همسر شیخ شهر، او و و و و و وف، سلام

دهن شیخنا، بگو دشمن

تا تهش را فرو بده در کام

خواهر شیخ شهر، آهوی من

من به باغ آمدم، به باغ خرام

دختر شیخ شهر، کفتر من

لخت شو، آفرین، بشین رو پام

اِفتَتِح یا مُفَتِّحَ الابواب

پنج سوراخ عشق را تو برام

□ □ □

چو یک بوتۀ خار جان سوخته

چنین پایبند بیابان مشو

چو مرغ مهاجر بزن دل به راه

از آن جا که خیری ندارد برو

beytolqazal...
ما را در سایت beytolqazal دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mbeytolqazala بازدید : 15 تاريخ : دوشنبه 15 آبان 1402 ساعت: 15:31