15 دوبیتی

ساخت وبلاگ

15 دوبیتی

 

در این یک مدرسه صد ماده شیرند

همه شیطون و شرّ و حالگیرند

خدایا، لطف کن دخترکشم کن

که کل این دبیرستان بمیرند

 

 

 

چه بسیارند القاب فلانی

همه از دم چرند و لن ترانی

به حال عن مگر توفیر دارد

که او را حضرت آقا بخوانی؟

 

 

 

تو که عمامه بر سر می گذاری

مگر روی سر خود شاخ داری؟

فقط گاوان و بزها شاخ دارند

تو خر هستی، پس از چی شرمساری؟

 

 

 

پریشب من یواش و بی هیاهو

خودم را جا نمودم در دل او

هم از این سو و هم از آن یکی سو

نه از این رو خره، از آن یکی رو

 

 

 

دل ما در جوانی پیر پیر است

کز این نفرین شرقی سیر سیر است

برای مردن این نسل زود است

برای بودنش هم دیر دیر است

 

 

 

فلک کژروتر است از خط ترسا

صلیبی سرخ در ما می کند جا

به تثلیث سوسیس و تخم مرغش

چه شامی داده دست ملت ما

 

 

 

کسی خوشبوترین انسان دنیاست

که از هر بوی میرایی مبراست

میان مسجد و میخانه راهی است

که رد کفش های حافظ آن جاست

 

 

 

بدون کود دین هم گل شکوفاست

زمین زایا و فروردین فریباست

شراب و انگبین روی زمین است

نگاه مؤمنان در آسمان هاست

 

 

 

سه تا از سوره ها را حفظ کرده

الهی مادرش دورش بگرده

سه تا حوری برای او رزروند

زهی تخم دوزرده، نه، سه زرده

 

 

 

شفای باغ بی باران دو رؤیاست

که در طوفان چشمان تو پیداست

زنی که زنده و زیبا و زایاست

به هر گل بنگرد، در دم شکوفاست

 

 

 

به راز بوسه و لبخند سوگند

که لب های تو ای زیبای دلبند

زمان بوسه و هنگام لبخند

شبیه غنچه، مثل گل قشنگ اند

 

 

 

نگاری ناز و هفده ساله دارم

دلی از عشق او جزغاله دارم

چنان منگم که مثل اوس محمود

به دور کلۀ خود هاله دارم

 

 

 

خدا غیر از بت دلمرده ای نیست

بدون لطف او هم می توان زیست

بدون هیچ اجر آن جهانی

تماشای گلی کار قشنگی است

 

 

 

نۀ یک زن جواب رد نباشد

چو باشد نیز صد در صد نباشد

اگر حتی نۀ سفتی بگوید

به آن سفتی که می گوید نباشد

 

 

 

از آن رو طینتی از خاک داری

که باید در خودت یک گل بکاری

از آن رو اشک در چشمت نهادند

که در پای گلت خوش خوش بباری

beytolqazal...
ما را در سایت beytolqazal دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mbeytolqazala بازدید : 90 تاريخ : سه شنبه 21 خرداد 1398 ساعت: 5:52