پانزده رباعی از مهدی احمدی لب تشنۀ آن لحظۀ قبل از خوابم آن دم که تو را کنار خود می یابم شاداب ترین یاس زمین خواب من است کز بوسۀ شب بخیر تو سیرابم آن لحظه که مرد محو اندام زن است کوه اورست شکل یک سوتین است بر شاخۀ هر درخت یک کرگدن است صحرای حجاز هم پر از پنگوئن است مجنون جنون گاوی واگیرند یابو متولد شده، خر می میرند سال دو هزار و شانزده رفت و هنوز در قرن ششم با خودشان درگیرند کردیم من و برادر عماری دربارۀ روح صحبت پرباری پرسید که تی شرت چرا پوشیدی؟ گفتم تو به روح اعتقادی داری؟ آن زن که نظر در آینه بیش کند هی فحش نثار خالق خویش کند آن قدر به خود خیره شود تا نا,پانزده,رباعی,مهدی,احمدی ...ادامه مطلب